محل تبلیغات شما

صبح زاهدی



دو روز پیش ششمین سالروز هجرت مادرم از این دنیای فانی بود. چه زود گذشت. با این که هر روز دلتنگ شان می شوم و حداقل در سه نوبت نماز برایشان فاتحه می خوانم اما با پیام داداش عزیزم ابراهیم (اسی) متوجه این روز شدم. عکسهایش مرا به یاد خاطرات گذشته می اندازد. بعضی اوقات آدم خیال می کند گذر روزگار مانند یک فیلم است. در اینترنت شعر مادر را جستجو کردم. شعر زیبای استاد شهریار نظرم را جلب کرد.  دردحال همیشگی پسران داغدار است. روح همه مادرهای رفته شاد باشد انشاء الله.
ای وای مادرم
آهسته باز از بغل پله ها گذشت
در فکر آش و سبزی بیمار خویش بود
امّا گرفته دور و برش هاله ای سیاه
او مرده است و باز پرستار حال ماست
در زندگیّ ما همه جا وول می خورد
هر کُنج خانه صحنه ای از داستان اوست
در ختم خویش هم به سر کار خویش بود
بیچاره مادرم
***
هر روز می گذشت از این زیر پله ها
آهسته تا بهم نزند خواب ناز ما
امروز هم گذشت
در باز و بسته شد
با پشت خم از این بغل کوچه می رود
چادر نماز فلفلی انداخته به سر
کفش چروک خورده و جوراب وصله دار
او فکر بچه هاست
هر جا شده هویج هم امروز می خرد
بیچاره پیرزن همه برف است کوچه ها
***
او مُرد ودر کنار پدر زیر خاک رفت
اقوامش آمدند پی سر سلامتی
یک ختم هم گرفته شد و پُر بَدَک نبود
بسیار تسلیت که به ما عرضه داشتند
لطف شما زیاد
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت: 
این حرف ها برای تو مادر نمی شود.
***
او پنج سال کرد پرستاری مریض
در اشک و خون نشست و پسر را نجات داد
اما پسرچه کرد برای تو؟ هیچ، هیچ
تنها مریضخانه، به امّید دیگران
یک روز هم خبر: که بیا او تمام کرد.
در راه قُم به هر چه گذشتم عبوس بود
پیچید کوه و فحش به من داد و دور شد
صحرا همه خطوطِ کج و کوله و سیاه
طومار سرنوشت و خبرهای سهمگین
دریاچه هم به حال من از دور می گریست
تنها طواف دور ضریح و یکی نماز
یک اشک هم به سوره ی یاسین من چکید
مادر به خاک رفت.
***
این هم پسر، که بدرقه اش می کند به گور
یک قطره اشک مُزد همه ی زجرهای او
اما خلاص می شود از سرنوشت من
مادر بخواب، خوش 
منزل مبارکت.
***
آینده بود و قصه ی بی مادریّ من
نا گاه ضجه ای که به هم زد سکوت مرگ
من می دویدم از وسط قبرها برون
او بود و سر به ناله برآورده از مغاک
خود را به ضعف از پی من باز می کشید
دیوانه و رمیده، دویدم به ایستگاه
خود را بهم فشرده خزیدم میان جمع
ترسان ز پشت شیشه ی در آخرین نگاه
باز آن سفیدپوش و همان کوشش و تلاش
چشمان نیمه باز:
از من جدا مشو.
***
می آمدم و کله ی من گیج و منگ بود
انگار جیوه در دل من آب می کنند
پیچیده صحنه های زمین و زمان به هم
خاموش و خوفناک همه می گریختند
می گشت آسمان که بکوبد به مغز من
دنیا به پیش چشم گنهکار من سیاه
وز هر شکاف و رخنه ی ماشین غریو باد
یک ناله ی ضعیف هم از پی دوان دوان
می آمد و به مغز من آهسته می خلید:
تنها شدی پسر.
***
باز آمدم به خانه، چه حالی! نگفتنی
دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض
پیراهن پلید مرا باز شسته بود
انگار خنده کرد ولی دل شکسته بود:
بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟
تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر
می خواستم به خنده درآیم به اشتباه
اما خیال بود
ای وای مادرم.

امروز بعد از نماز صبح تلفن همراهم را باز کردم تا واتس آپ و تلگرام را بررسی کنم. اولین چیزی که نظرم را جلب کرد 2 پیام از طرف خانواده بود. سریع آن صفحه را باز کردم. پیام، عکسهایی بود که از طرف موبایل زن داداش عزیزم فاطمه خانم بود. باتوجه و دقت بیشتر و زیر لباسهای رنگارنگ کودکانه، چهره معصومانه رادمهر عزیز توجهم را جلب کرد. بسیار خوشحا شدم. سریعاً پیغام تبریک برایشان فرستادم. امیدوارم همیشه درکنار خانواده محترم در صحت و سلامت باشند و من مراحل پیشرفت و خبرهای موفقیتشان را در همین وبلاگ رقم بزنم. چه زیباست خبرهایی اینچنین. انشاءالله همیشه شاهد خبرهای خوش برای خانواده بزرگ صبح زاهدی باشیم و روزی برسد در هر نقطه کره زمین یک صبح زاهدی وجود داشته باشد. 
سلامتی در هر خانواده ای، نعمتی است بزرگ که خداوند متعال به اعضای آن عنایتمی کند. معمولا ما از این لطف پروردگار غافلیم تا اینکه به مریضی دچار شویم. احساسماین است که بعضی اوقات این سلامتی بخاطر وجود و یا دعای افراد ویژه است. در خانهما تا زمانی که پدرم حضور داشت اعضای خانواده سلامت و شاداب بودند، ولی اگر زمانیبدلایلی از خانواده دور بود بچه ها مریض می شدند و من و مرحوم مادرم مجبور بودیمآنها را برای مداوا به نزد پزشک برده و روند درمان آنها را پیگیری کنیم. بلافاصلهبعد از چند روز و حضور بابا به یکباره ورق برمی گشت و اعضاء خوب شده و سلامتی خودرا بازمی یافتند. اما چند وقتی است که بابای عزیزم بدلیل بیماری دیابت و عوارضناشی از آن در بیمارستانهای تهران بستری هستند. گویا روند ذکر شده که فکر می کردمتوهم و یا با بزرگ شدن ما پایان می یابد واقعیتی از زندگی است. از همه استدعا دارمبرای ایشان و همه مریضها آرزوی شفاعت نمایند. امیدوارم که همه مردم عزیزمان وبویژه اعضای خانواده بزرگ صبح زاهدی همیشه در صحت و سلامت باشند.

بعضی از وقایع در زندگی بسیار نادرند، ولی وقوع آن محتمل است و ممکن است تلخیا شیرین باشد. تاریخ 26 شهریور 1378 روزی بود که آن اتفاق نادر برایم رقم خورد. مادربزرگ مهربانی داشتم (مرحوم حلیمه زمانی) که علاقه وافری به او داشتم. البته اینعلاقه دو طرفه بود. پیرزن خمیده و دوست داشتنی که تا روزهای آخر زندگی خود کارهایشرا با وسواس زیادی خودش انجام می داد و دوست نداشت سربار کسی باشد. در عنفوان جوانیشوهر خود را از دست داده بود و تنها پسر و دخترش (مرحوم احمد کشوری دایی گرامی ومرحومه سکینه کشوری مادر عزیزم) را با آبرو بزرگ کرد. از زمان کودکی باتوجه بهوضعیت ایشان، دغدغه جدایی از ایشان همواره با من بود. خداوند لطف داشت تا مدت زمانبیشتری آن بزرگوار را در زندگی درک کنم. یکی از دلایلی که که مرا ترغیب کرد تا درسال 1378 علیرغم دانشجو بودن، ازدواج کنم توصیه و برآورده نمودن آرزوی بزرگانی چونایشان بود. در حالی که تردد با ماشین در سفر برایشان مشکل بود اما چنان اشتیاقنشان می دادند که ما ناگزیر به پذیرش برقراری یکی از رسومهای ازدواج تحت عنوانشیرینی خوران در روز جمعه مورخ 26/6/1378 شدیم. اما ناگهان حال ایشان دگرگون شد و پساز سپری نمودن بیماری چند روزه، در همان روز به دیدار خدا شتافتند و ما مجبور شدیمبا درایت مادر بزرگوارم و همراهی عمه ها (زهرا و هاجر(صفیه) صبح زاهدی) و خانوادهعمو حسن عزیزم با چشمانی اشکبار در مراسم فوق شرکت نماییم. مهربانی، خیرخواهی، داشتنسواد اکابر در زمانی که خیلی ها سواد نداشتند و بویژه سواد برای خانمها را بد میدانستند، حفظ بودن و قرائت سوره یاسین و الرحمن، اقامه کلیه نمازها و نگه داشتن هرمیوه ای که در باغ موجود بود برای اینجانب و . از خاطرات برجسته ای است که ازایشان به یاد دارم. در سالروز درگذشت این عزیز یاد و خاطره کلیه از دست رفتگانفامیل را گرامی داشته و برایشان غفران الهی را آرزومندم. برای شادی روحشان صلوات.

بی شکدر طول زندگی هر فرد روزهایی وجود دارد که برایش خاطره انگیز و بیادماندنی است.یکی از آن روزها، تولد فرزند است. 13 شهریور هر سال مرا به یاد تولد مهیار عزیزمدر سال 1389 می اندازد. بویژه که او خیلی مهربان و علاقه ویژه ای نیز به اینجانبدارد. من این روز عزیز را همیشه گرامی داشته و به پسرم و خانواده عزیزم تبریک وتهنیت می گویم. سعادت، بهروزی و سلامتی تک تک افراد خانواده بزرگ صبح زاهدی آرزویقلبی من است. امیدوارم هر روز موفقیتها و شادیهای اعضای این خانواده بزرگ را نگارشکنم.

29 فروردین برای من روخاطره ها است. یکی از آن خاطره های خوش تولد برادرزاده عزیزم آقا نیکان پسر برادر عزیزم  آقا مصطفی است. در شب تولد ایشان، زن داداش عزیزم نسیم خانم در منزل ما بودند و من برای تقویت روحیه ایشان سنتور آورده و برخی از سرودهایی را که به یاد داشتیم نواختیم و لحظات خوشی را رقم زدیم. انشاءالله همیشه نیکان عزیز سلامت باشند و ما شامل موفیتهای روزافزون شان باشیم. خوشحالی و سلامتی همه اعضای خانواده بزرگ صبح زاهدی آرزوی ماست.

متأسفانه با خبر شدم دختر دایی بزرگوار ما حبیبه خانم صبح زاهدی دختر مرحوم دایی باقر به رحمت ایزدی پیوسته اند. ضمن تسلیت به خانواده محترمشان برای ایشان مغفرت و علو درجات را از خداوند منان مسئلت می نمائیم. برای شادی روح ایشان و پیشینیان این خانواده بزرگ، فاتحه مع الصلوت.

امروز جمعه مورخ 1395/5/8 در منزل پدری مان در رامسر جشن دندانفشان برادرزاده عزیزم آقا رادمان پسر آقا ابراهیم (اسی) بود. همه خانواده با هم بودیم و خیلی هم خوش گذشت. یاد گذشته افتادم. می گفتند مثل پدر عزیزم (محمدتقی) و خدابیامرز مادر بزرگم (شاه جهان) در چهل روزگی دندان در آورده بودم. معمولاً این خاطرات را یادآوری می کردیم و خیلی پیرامون آن بحث می کردیم. 
امیدوارم همیشه در این خانواده بزرگ جشن شادی و سرور باشد. 



دیروزدر اینترنت واژه "صبح زاهدی" را جستجو کردم تا احوالی از اعضای این خانوادهبزرگ بدست آورم. وبلاگ زیبای پسرعموی عزیزم آقا صادق پسر عمو مهدی عزیز را دیدم. بسیارخوشحال شدم. البته از ایشان که فعال و بسیار باهوش هستند، توقعی جز این نیز نمی رود.امیدوارم بقیه اعضای این خانواده بزرگ نیز در مورد فعالیتهای اجتماعی بیشتر همت بگمارند.با آرزوی توفیق و سربلندی برای این خانواده بزرگ. 
با خبر شدیم که متأسفانه یکی از دامادهای خانواده بزرگ صبح زاهدی، جناب آقای مهندس سلیمی از اساتید دانشگاه گیلان که شوهر خانم مهندس طاهره صبح زاهدی و پسر دوست و همکار عزیزمان جناب آقای مهندس سلیمی(ازهمکاران مرکز تحقیقات چای کشور)، در اثر سانحه تصادف به رحمت خدا رفته اند. این ضایعه بزرگ را به خانواده بزرگ صبح زاهدی و بویژه به خانواده محترم این عزیز، تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم مغفرت و برای بازماندگان صبر آرزو می کنیم. امیدوارم ما را نیز در غم خود شریک بدانید.


برخیاز روزها در زندگی هر آدمی بنا به دلایلی یک روز بزرگ، بیادماندنی  و بقولی یوم ا. است. این روز برای من یکی ازهمان روزهای خاطره انگیز است. روزی که از ته قلب شادمان شدم، اشک شوق در چشمانمحلقه زد و موجب گشت، علیرغم مشغله کاری، همه را کنار گذاشته و به عشق دیدار او، مسافت120 کیلومتری رشت تا رامسر را طی نمایم تا این واقعه بزرگ را با تمام احساسم لمسنمایم و چه لحظه اذتبخش و پراحساسی بود که چهره زیبا و معصومانه او را دیدم. آریدر این روز بزرگ که نماد 14 معصوم است،"رادمان عزیز و خوشگل" پسر برادر عزیزمابراهیم (اسفندیار) پا به عرصه گیتی گذاشت. این روز عزیز را به خانواده بزرگوارم وهمچنین پیشاپیش تولد هر فرد جدیدی در خانواده بزرگ صبح زاهدی را به این خانواده بااصالت تبریک و تهنیت عرض می نمایم. امیدوارم روزی موفقیتهایش را در همین وبلاگ رقمبزنم. این روز مرا به یاد روز تولد پسرهایم محمد و مهیار و خاطره مادر و مادربزرگهایفقیدم که آرزوی دیدن چنین روزهایی را داشتند، انداخت. جای آنها راخالی کرده و برایکلیه گذشتگان این خانواده، جایگاهی رفیع در پیشگاه خداوند مسئلت می نمایم. 

نقشه صحیح و دقیق ، پایه و اساس هرگونه فعالیتهای عمرانی و توسعه، كشاورزی ومنابع طبیعی است. پیشرفت تكنولوژی و علوم رایانه و به دنبال آن ایجاد و توسعه سیستماطلاعات جغرافیایی، به كمك متخصصین آمده و همراه و بازوی قوی برای مدیران و كارشناساندر تصمیم گیری می باشد. یكی از برنامه ها ی نرم افزاری كه در این راستا بكارگیری میشود،  نرم افزار ArcGis است كه توسط شركت Esri تولید شده است. كتاب فوق با عنوان " کارتوگرافی،تهیهنقشه و تجزیه و تحلیل مکانی داده‌ها به کمک سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)" که از سال1386 برمبنای كاربرد كاملا عملی این نرم افزار در تهیه نقشه و تجزیه و تحلیل داده هابا توجه به تدریس و استفاده عملی از نرم افزار در انجام پروژه های اجرایی و تحقیقاتیو نیاز كاربران، تدوین شده بود تا یك كاربر با انجام گام به گام تمرین ها قادر به یادگیریو بكارگیری آن در علوم مختلف  باشد، بنابه دلیلسلایق شخصی در پیکربندی مطالب ارائه شده به منظور بهره برداری بهتر و بیشتر کاربرانمحترم، و با توجه به ارتقاء نرم افزار موردنظر در طول این مدت و لحاظ این تغییرات درچاپ این کتاب، مشمول زمان گردید. البته در این مدت فرصتی فراهم شد تا بعضی از دانشجویانعلاقمند با استفاده از مطالب این کتاب، GIS را فرا گرفته و بصورتعملی تجربه نمایند. این كتاب برای تدوین در دو جلد مقدماتی و پیشرفته برنامه ریزی شدهاست.در قسمت مقدماتی، مراحل ورود داده ها، رقومی كردن عوارض و تهیه نقشه آورده شدهاست كه مورد استفاده اكثر متخصصین می باشد و در جلد دوم مسائل مربوط به پردازش و تولیداطلاعات مورد بررسی قرار می گیرد.از این كتاب می توان در تدریس درسهای سیستم اطلاعاتجغرافیایی،كارتوگرافی رایانه ای، تهیه نقشه های موضوعی و در علوم كارتوگرافی و نقشهبرداری، منابع طبیعی و كشاورزی، عمران، زمین شناسی، خاكشناسی و . بهره براری نمود.امید است كه با تدوین این كتاب كمك و خدمتی به متخصصین، دانشجویان و علاقه مندان شدهباشد. توصیه می کنیم به همراه و بعد از کار عملی مباحث نظری را مطالعه نمایید تا بهتردر ذهن شما بنشیند.  

نویسندگان معتقدند که افراد مبتدی با صرف وقت پنج ساعت مفید و انجام تمرینهایذکر شده قادر خواهند بود یک پروژه GISرا به طور کامل انجام دهند.

اطمینان داریم كه با توجه به همه دقتهایی که در نگارش به عمل آمد، كتاب فوق دارایكاستیهایی است كه در ویرایشهای بعدی اصلاح خواهد شد و خوشحال خواهیم شد كه با نظراتكارشناسی خود ما را در ارائه پربارتر، یاری نمایید و از اینجا از همه كسانی كه ما رااز آراء اندیشمندانه خود بهره مند می نمایند كمال سپاسگزاری و تشكر را داریم (sh_szahedi2000@yahoo.com).

علاقمندان می توانند برای تهیه این کتاب با آقای دکتر بازقلعه در پارک علم وفنآوری استان گیلان به شماره تلفن 09113314765 تماس حاصل فرمایند. 

آخرین جستجو ها

problabeabes سردار شهید محمدعلی قدمیاری DVD فابریک - اسمارت آپشن smartoption Air Max 90, KD 6, LeBron 11, Cheap Jordan Shoes Sale روزهای دوست داشتنی من خرید کفش ارزان قیمت رسمی مردانه پسرانه چرم اکو قهوه ای مشکی 2020 طایفه محمدی parsianitg firobirdra کمیته راگبی استان تهران